دوشیزه ی مهربان
بگذار قلم چشمهای مرا
به جوهر نگاه تو
مجبور کنند
از اینجا
تا رقص های مشکی تو
کوچه ها مشوشند
و بادها
کاسه گردان گیسوانت
بانوی مشرقی
گلدان چشمهای تو
در نسیم سرد اسفند
اسپند دان مادر بزرگ را
داغ می کند
بگذار بار دیگر
تجرید چشمهای تو را
بوسه باران کنم