وقتی که صدای من
در حریر فضاخفته است
در چارچوب خیال تو
تاب بازی می کنم
مریم
سهشنبه 26 آذرماه سال 1392 ساعت 10:52 ب.ظ
و من
هرروز
با تاب تاب قاصدکها
ورق می خورم
تا برسم به یک فال
و قناری بال دار
زیر شلیک مسخره ی یک ذهن
می خندد
می نشینم کنار قوری
گویی مرگ
از پل رازقی ها گذشته است
مریم
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1392 ساعت 12:19 ق.ظ
وقتی مردمک پنجره شکفت
گوشه ی لبهای تو
آب می نوشم
تا شقایق تشنه نماند
مریم
جمعه 1 آذرماه سال 1392 ساعت 10:34 ب.ظ